ادبیات آخرالزمانی و پساآخرالزمانی درباره نابودی تمدن و تلاش انسانها برای بقا پس از فجایعی مثل جنگ، بیماری، زامبی یا هوش مصنوعی است. این ژانر پر از ماجراجویی و چالش است.
ادبیات داستانی آخرالزمانی و پساآخرالزمانی به زبان ساده
آخرالزمان و پساآخرالزمان یعنی چی؟
داستانهای آخرالزمانی و پساآخرالزمانی درباره وقتی هست که دنیا یا تمدن آدمها نابود شده یا در حال نابود شدنه. این نابودی میتونه به دلایل مختلفی باشه:
یه فاجعه طبیعی، مثل گرمشدن بیش از حد زمین.
برخورد یه شهابسنگ بزرگ.
جنگهای خیلی بزرگ، مثل جنگ هستهای.
شیوع یه بیماری خطرناک که همهجا رو میگیره.
یا حتی چیزای عجیبتر، مثل حمله زامبیها یا تسلط رباتها و هوش مصنوعی. داستانهای این سبک معمولاً از چیزهایی حرف میزنن که ممکنه ته دنیا رو نشون بدن یا زندگی سخت آدمها بعد از نابودی دنیا رو تصویر کنن.
تاریخچه این سبک
این نوع داستانها از قدیم تو فرهنگهای مختلف وجود داشتن. مثلاً توی حماسه گیلگمش که مال حدود ۴ هزار سال پیشه، یه داستانی درباره سیلی که دنیا رو نابود میکنه هست.
اولین رمان جدی تو این سبک هم تو قرن نوزدهم توسط مری شلی نوشته شد. اسم کتابش آخرین فرد بود و درباره کسیه که تنها بازمانده بعد از یه بیماری وحشتناکه. بعد از جنگ جهانی دوم، این سبک خیلی معروفتر شد، چون همه از جنگ هستهای و نابودی دنیا میترسیدن.
چند نمونه از آثار معروف این سبک
رمانها
آخرین نفر نوشته مری شلی (۱۸۲۶): اولین رمان جدی این ژانر.
من افسانه هستم نوشته ریچارد ماتسون (۱۹۵۴): داستانی درباره آخرین بازمانده بعد از یه بیماری که انسانها رو تبدیل به موجودات عجیب میکنه.
کوری نوشته ژوزه ساراماگو (۱۹۹۵): درباره یه بیماری که باعث نابینایی همه آدمها میشه.
جاده نوشته کورمک مککارتی (۲۰۰۶): داستانی تاریک از زندگی یه پدر و پسر تو دنیای نابود شده.
فیلمها و سریالها
سریال مردگان متحرک: زندگی تو دنیایی پر از زامبی.
فیلم ماتریکس: وقتی که هوش مصنوعی کنترل دنیا رو گرفته.
بازیهای گرسنگی: آیندهای که توش حکومتها مردم رو کنترل میکنن.
بازیهای کامپیوتری
آخرین بازمانده از ما: یه بازی درباره دنیایی که بهخاطر یه بیماری عجیب نابود شده.
رزیدنت ایول: مبارزه با زامبیها.
فالاوت: دنیای بعد از یه جنگ هستهای بزرگ.
پساآخرالزمانی یعنی چی؟
حالا فرق آخرالزمان و پساآخرالزمان چیه؟
تو داستانهای آخرالزمانی، بیشتر درباره اتفاقی که باعث نابودی دنیا شده صحبت میکنن. ولی تو داستانهای پساآخرالزمانی، میبینیم آدمها چطور تو دنیایی که دیگه مثل قبل نیست، زندگی میکنن. مثلاً اینکه چطور غذا پیدا میکنن، با هم کنار میان یا دشمنی میکنن. به همین دلیل این داستانها هم پر از ماجراجوییه، هم حس ترس و تنهایی داره.