غزل شماره 151 دیوان حافظ، دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نمي ارزد + با تعبیر فال
دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نمي ارزد به مي بفروش دلق ما کز اين بهتر نمي ارزد به کوي مي فروشانش به جامي بر نمي گيرند زهي سجاده تقوا که يک ساغر نمي ارزد رقيبم سرزنش ها کرد کز اين به آب رخ برتاب چه افتاد اين سر ما را که خاک در نمي ارزد شکوه تاج سلطاني که بيم جان در او درج است کلاهي دلکش است اما به ترک سر نمي ارزد چه آسان مي نمود اول غم دريا به بوي سود غلط کردم که اين طوفان به صد گوهر نمي ارزد تو را آن به که روي خود ز مشتاقان بپوشاني که شادي جهان گيري غم لشکر نمي ارزد چو حافظ در قناعت کوش و از دنيي دون بگذر که يک جو منت دونان دو صد من زر نمي ارزد
تعبیر غزل شماره 151 دیوان حافظ ، دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نمي ارزد
"این پیام به شما یادآوری میکند که دنیا و تمام دلبستگیهایش ارزش غصه خوردن و ناراحتی را ندارد. شما را از فریب برخی افراد که ممکن است قصد دارند شما را از مسیر درست منحرف کنند، برحذر میدارد. پیشنهاد میکند که با تقوا و ایمان خود به خداوند پایبند باشید و در راه درست حرکت کنید. همچنین تأکید میشود که قناعت و رضایت از آنچه که دارید، شما را به جایگاه بالاتری خواهد رساند، حتی به اندازهای که تاج سلطنت را بر سرتان بگذارند. در نهایت، از شما خواسته میشود که به عبادات و نمازهای خود اهمیت دهید و همیشه در پی جلب رضایت خداوند باشید تا در زندگی به آرامش و سعادت برسید."