غزل شماره 194 دیوان حافظ، سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند + با تعبیر فال
سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند پري رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند به فتراک جفا دل ها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرين جان ها چو بگشايند بفشانند به عمري يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند سرشک گوشه گيران را چو دريابند در يابند رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند ز چشمم لعل رماني چو مي خندند مي بارند ز رويم راز پنهاني چو مي بينند مي خوانند دواي درد عاشق را کسي کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبير درمانند در مانند چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند بدين درگاه حافظ را چو مي خوانند مي رانند در اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند ناز آرند که با اين درد اگر دربند درمانند درمانند
تعبیر غزل شماره 194 دیوان حافظ ، سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند
با یک اتفاق کوچک به سرعت ناامید میشوی و فکر میکنی همه چیز تمام شده است، در حالی که بسیاری از کارهایت نیمهتمام ماندهاند. خودت میدانی اگر اراده کنی، میتوانی بهترینها را داشته باشی، اما تنبلی میکنی و کارها را به دیگران میسپاری. از کنار کشیدن دست بردار و همیشه در میدان تلاش بمان. با پشتکار و اراده، حتماً موفق خواهی شد.