غزل شماره 310 دیوان حافظ، مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام + با تعبیر فال
مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام خير مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست هر چه آغاز ندارد نپذيرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسي رخ بنما سرو مي نازد و خوش نيست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همي فرمايد برو اي شيخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همي زد ز سر سدره صفير عاقبت دانه خال تو فکندش در دام چشم بيمار مرا خواب نه درخور باشد من له يقتل داء دنف کيف ينام تو ترحم نکني بر من مخلص گفتم ذاک دعواي و ها انت و تلک الايام حافظ ار ميل به ابروي تو دارد شايد جاي در گوشه محراب کنند اهل کلام
تعبیر غزل شماره 310 دیوان حافظ ، مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام
یک دیدار غیرمنتظره در پیش دارید که بسیار خوشحالتان میکند و پیامی خوشایند برای شما به ارمغان میآورد. به سفری خواهید رفت که جز معنویت چیزی به همراه نخواهد داشت. به یاد داشته باشید که همه روزی به دنیای باقی میروند، پس این چند صباح عمر را در خوبی و نیکی سپری کنید. آنچه را که برای خود نمیپسندید، برای دیگران نیز نپسندید. ترحم نکردن کافی نیست؛ بلکه باید با اخلاص و نیت پاک کارهای خود را انجام دهید. وقتی دست از خودخواهی بردارید و برای دیگران نیز خیرخواه باشید، در مسیر رشد و تکامل واقعی قرار خواهید گرفت.