غزل شماره 318 دیوان حافظ، مرا مي بيني و هر دم زيادت مي کني دردم + با تعبیر فال

                              مرا مي بيني و هر دم زيادت مي کني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
به سامانم نمي پرسي نمي دانم چه سر داري
به درمانم نمي کوشي نمي داني مگر دردم
نه راه است اين که بگذاري مرا بر خاک و بگريزي
گذاري آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردي به گرد دامنت گردم
فرورفت از غم عشقت دمم دم مي دهي تا کي
دمار از من برآوردي نمي گويي برآوردم
شبي دل را به تاريکي ز زلفت باز مي جستم
رخت مي ديدم و جامي هلالي باز مي خوردم
کشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش مي باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
چو گرمي از تو مي بينم چه باک از خصم دم سردم

                            

تعبیر غزل شماره 318 دیوان حافظ ، مرا مي بيني و هر دم زيادت مي کني دردم

باید بر هواهای نفسانی خود مسلط باشید و از عجله و شتاب پرهیز کنید. هرچند که دل شما به وصال یار مشغول است و گاهی احساس می‌کنید که تمام وجودتان فدای او خواهد شد، اما از شک و تردیدهای درونی‌تان آگاه باشید و کمی صبر و تحمل داشته باشید. ممکن است ندانید که آیا او هم به شما همانطور که شما به او فکر می‌کنید، علاقه‌مند است یا نه. در چنین مواقعی بهتر است که به سرنوشت و دست تقدیر اعتماد کنید. به یاد داشته باشید که زمان و صبر، بسیاری از معماهای زندگی را روشن خواهند کرد و همه چیز در زمان خود به بهترین شکل حل خواهد شد.