غزل شماره 83 دیوان حافظ، گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت + با تعبیر فال
گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت ور ز هندوي شما بر ما جفايي رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمينه پوشي سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدايي رفت رفت در طريقت رنجش خاطر نباشد مي بيار هر کدورت را که بيني چون صفايي رفت رفت عشقبازي را تحمل بايد اي دل پاي دار گر ملالي بود بود و گر خطايي رفت رفت گر دلي از غمزه دلدار باري برد برد ور ميان جان و جانان ماجرايي رفت رفت از سخن چينان ملالت ها پديد آمد ولي گر ميان همنشينان ناسزايي رفت رفت عيب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پاي آزادي چه بندي گر به جايي رفت رفت
تعبیر غزل شماره 83 دیوان حافظ ، گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت
"آبی که ریخته شده، دیگر جمع نمیشود، اما این بدان معنا نیست که هیچ امیدی برای اصلاح باقی نمانده است. کاری که انجام شده، انجام شده، اما همواره فرصتی برای جبران و اصلاح وجود دارد. هیچ سر بیگناهی به مجازات نمیرسد، بنابراین نگران نباش، چون تو از این بحران و مشکلات رهایی خواهی یافت. در برابر کدورتها، با دل صاف و صمیمانه برخورد کن و پاسخهایت را با محبت و صداقت بده. همین رویکرد باعث میشود که گرهها و بندهای دشوار باز شوند و در نهایت به آزادی و آرامش خواهی رسید. این مسیر ممکن است سخت و طولانی باشد، اما از آن عبور خواهی کرد."