جرونیمو در سال ۱۸۲۹ در دسته آپاچیهای بدونکوهه، نزدیک رود تورکی در نیو مکزیکوی امروزی که آن زمان بخشی از خاک مکزیک بود، متولد شد. خانوادهاش این منطقه را جزو زمینهای بدونکوهه میدانستند. پدربزرگش رئیس بدونکوههها بود و او سه برادر و چهار خواهر داشت.
جرونیمو در سال ۱۸۲۹ در دسته آپاچیهای بدونکوهه، نزدیک رود تورکی در نیو مکزیکوی امروزی که آن زمان بخشی از خاک مکزیک بود، متولد شد. خانوادهاش این منطقه را جزو زمینهای بدونکوهه میدانستند. پدربزرگش رئیس بدونکوههها بود و او سه برادر و چهار خواهر داشت. پس از مرگ پدرش، مادرش او را به آپاچیهای چیهنه برد و او با آنها بزرگ شد. در ۱۷ سالگی با دختری از دسته ندنی-چیریکاهوا ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
در سال ۱۸۵۸، گروهی متشکل از ۴۰۰ سرباز مکزیکی به فرماندهی کلنل خوزه ماریا کاراسکو به کمپ جرونیمو در بیرون شهر خانوس حمله کردند و در حالی که مردان در شهر مشغول داد و ستد بودند، زنان و کودکان را کشتند. همسر، فرزندان و مادر جرونیمو نیز در این حمله کشته شدند. پس از این رویداد، جرونیمو به انجام حملات انتقامی علیه مکزیکیان روی آورد. گفته میشود که نام «جرونیمو» نیز در همین زمان به او داده شد. در نبردی، جرونیمو بیتوجه به گلولههای مرگبار مکزیکیان، با چاقو به آنها حمله میکرد و سربازان مکزیکی نام جروم مقدس (جرونیمو) را صدا میزدند. آمریکاییها این را شنیدند و گمان بردند که نام واقعی او جرونیمو است و این نام بر او باقی ماند.
جرونیمو پیوسته حملات و جنگ علیه استانها و شهرهای مختلف مکزیک و سپس علیه مناطق آمریکایی در آریزونا، نیو مکزیکو و غرب تگزاس را ترغیب میکرد. سرانجام در سال ۱۸۸۶، پس از سالها تعقیب و گریز، خود را تسلیم مقامات آمریکایی کرد. او به عنوان زندانی جنگی به شخصیتی نامدار بدل شد و در بازارهای مکاره حضور مییافت، هرچند هرگز به او اجازه بازگشت به زادگاهش داده نشد. جرونیمو بعداً از تسلیم شدنش پشیمان شد زیرا معتقد بود به شروطی که تعیین کرده بود، توجهی نشده است.
در فوریه ۱۹۰۹، جرونیمو از اسبش افتاد و تمام شب را در سرما درازکش ماند تا اینکه یکی از دوستانش او را که به شدت بیمار شده بود یافت. جرونیمو در ۱۷ فوریه همان سال بر اثر عوارض ناشی از ذاتالریه در فورت سیل اوکلاهما درگذشت و در گورستان زندانیان جنگی آپاچی به خاک سپرده شد.