غزل شماره 51 دیوان حافظ، لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است + با تعبیر فال

                              لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است
وز پي ديدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او ديد و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهيست که منزلگه دلدار من است
بنده طالع خويشم که در اين قحط وفا
عشق آن لولي سرمست خريدار من است
طبله عطر گل و زلف عبيرافشانش
فيض يک شمه ز بوي خوش عطار من است
باغبان همچو نسيمم ز در خويش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شربت قند و گلاب از لب يارم فرمود
نرگس او که طبيب دل بيمار من است
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
يار شيرين سخن نادره گفتار من است

                            

تعبیر غزل شماره 51 دیوان حافظ ، لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است

درگاه خداوند را با دلی پر از نیاز و درخواست باز کرده‌ای و در طلب مراد خود هستی. دل شکسته و بیمار تو به درمانی نیاز دارد، و برای رسیدن به هدف خود حتی جان خود را فدای این مسیر خواهی کرد. اما بدان که در نهایت، رحمت و فیض خداوند شامل حال تو خواهد شد. روزهای تلخ به زودی به شیرینی تبدیل می‌شوند و نسیم بهاری که به دل سرد و بی‌روح تو می‌وزد، آن را به گلی زیبا و مصفا تبدیل خواهد کرد. امید و ایمان به خداوند، کلید گشایش درهای بسته است.