غزل شماره 52 دیوان حافظ، روزگاريست که سوداي بتان دين من است + با تعبیر فال
روزگاريست که سوداي بتان دين من است غم اين کار نشاط دل غمگين من است ديدن روي تو را ديده جان بين بايد وين کجا مرتبه چشم جهان بين من است يار من باش که زيب فلک و زينت دهر از مه روي تو و اشک چو پروين من است تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسين من است دولت فقر خدايا به من ارزاني دار کاين کرامت سبب حشمت و تمکين من است واعظ شحنه شناس اين عظمت گو مفروش زان که منزلگه سلطان دل مسکين من است يا رب اين کعبه مقصود تماشاگه کيست که مغيلان طريقش گل و نسرين من است حافظ از حشمت پرويز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شيرين من است
تعبیر غزل شماره 52 دیوان حافظ ، روزگاريست که سوداي بتان دين من است
احساس خستگی و ناامیدی تو کاملاً قابل درک است. در دل بیقراری و سرگردانی غرق شدهای و فقر و کمبود مال رنجی بزرگ برایت به همراه آورده است. در این مسیر طولانی و دشوار، هدف تو رسیدن به ثروت است و برای آن حاضر هستی از هر راهی عبور کنی. اما بدان که روزی فرا میرسد که تمام این تلاشها و رنجها نتیجه خواهد داد. روزی که دیگران تو را تحسین خواهند کرد و به تو برای کمک نیاز خواهند داشت. پس به یاد داشته باش که هیچ تلاشی بینتیجه نخواهد ماند و با صبر و ایمان، به آنچه آرزو داری خواهی رسید.